سلام سوچول مامانی دوشنبه هفته پیش همراه مامانی مامان جون و بابایی رفتیم بهداشت واکسنتو زدیم البته با دو هفته تاخیر مامان جونم ببخشید ولی تقصیر مامانی نبود اخه وقتی بدنیا اومدی 10 روز بیمارستان بستری بودی (که داستانشو بعدا برات تعریف میکنم) برا همین واکسنت 10 روز عقب اوفتاد. وقتی واکسنتو زدن بغل مامان جون بودی اولش خیلی گریه کردی بعدش اروم شدی. قبلش هم قد و وزنتو گرفتن وزن4/5 ماهگی :8/5 قد4/5 ماهگی:68 قربون قدو بالات برم. بعد رفتیم خونه مامان جون اخه ترسیدم خدای نکرده تب یا درد داشته باشی یه کم بی تابی میکردی ولی خدارو شکر خوب بودی بابایی هم شب اومد دنبالمون اومدیم خونه میخواستم پوشک...